اي كه بودي همهي عمر خريدار حسين چه گرفتار كه بودي به خدا يار حسين آنقدر بود روان از دهنت نام حسين تا شدي عاقبتِ عُمرِ تو ايثار حسين خالقت روز ازل نام تو زينب بنهاد
منم زينب كه بودم انبيا را از آدم تا به خاتم حلّ مشكل منم زينب كه با اشك روانم نمودم دين جدّم را مُكَمّل منم زينب كه ذكر يا حسينم زسوز دل بود محفل به محفل
صبر از زبانِ عجزِ ثناخوانِ زينب است عقلِ بسيط ، واله و حيران زينب است هر آيه در صحائف او به وصف صبر نازل بر انبيا شده در شأن زينب است ايّوب صابر است و ليكن در اين مقام
اگر رخصت ندادي جان فشانم دو دسته گل به دستت مي رسانم اگر گل هاي من را رد نمايي ز شرمم بعدِ تو زنده نمانم برايت اي حسين ياري نكردم به دشت لاله دلداري نكردم
به عشقت دل ببستم من، ز اندوهت شكستم من ز پشت پردهي خيمه، طرفدار تو هستم من فرستادم عزيزانم، به سويت اي همه جانم بدان بيش از خَمِ زلفت، ز غمهايت پريشانم
همه رفتند و من ماندم، سرشك از ديده افشاندم براي ياريات بر لب، سرود غربتت خواندم نظر كن اي نگار من، به قلب بيقرار من اگر سويت نيايم من، شود خيمه مزار من
اَلا اي آسمانِ عشق بنگر اختر خود را بلا گردان اصغر كن دو طفل خواهر خود را بيا و برمگردان اين كفن پوشان زينب را كه نزد فاطمه بالا بگيرد او سر خود را تو هر جا رفتي و زينب كنارت بود و ما بوديم
كربلا بيت الحرام زينب است رُكن آن مات مقام زينب است در كتاب عشق بازي با حسين بعدِ بسم الله نام زينب است زندگي يعني هميشه با حسين با حسين بودن پيام زينب است